حق طلاق

 یکی از دوستان مربی آموزش شطرنج بود یه روز پدر یکی از دانشجو های دختر اومد و به مربی گفت باید شروع به کار کنه دخترم شطرنج به دردش نمی خوره می دونم که خیلی پیشرفت داشته تا حد قهرمانی هم رفته اما فردا اگه طلاق گرفت باید یه منبع درآمدی داشته باشه تامین کنه خودشو... طلاق هر چند بعنوان آخرین راهکار مفیده ولی کلمه مثبتی نیست . تو این دنیا همه چی با تلقین رابطه مستقیم داره و تلقین خیلی قدرتمنده ، اگه حرفش زده شه تاثیرش رو قطعا می ذاره چه برسه کتبی بعنوان شرط نوشته شه که قدرتش هزار برابر میشه ، یه بحث علمیه

چالش و اختلافات تو زندگی همه هست ، اصلا انسان ذاتا توانایی حل کردن چالش های پیش رو داره ، شانس هر کسی فرق می کنه یکی چالش های زندگی ش زیاده یکی کم تره ،دارم می بینم که خیلی از خانم ها و آقایون اعتقادی به حل کردن چالش ها ندارن که ارتباط مستقیمی با مطالعات خانواده و تحصیلات و فرهنگ خانواده و چیزای دیگه داره تا اختلافی می افته خودشون خبرچین خودشون میشن و بجای اینکه خودشون زندگی شون رو سر و سامون بدن نگاه به جامعه می کنن که چجوریه یا از هر کسی مشورت می گیرن یا واسه مسایل الکی وسواس به خرج می دن ، درسته توقع زن و شوهر از هم بالاست ولی هر کس خودش باید پیش قدم شه حلش کنه نه دنبال قطع ارتباط و طلاق باشه

 اینکه به کسی حق طلاق نمیدیم الزاما معنی ش این نیست که به طرف مقابل اعتماد نداریم ربطی نداره
مطرح کردنش اعتماد رو واسه هر دو طرف کم می کنه ،حس خوبی واسه مردا واسه شروع یه زندگی دوست داشتنی رو نمیده
 از این طرف خانم هایی هستن منتظرن علاقه پیدا کنن بعد ازدواج کنن که به قول خودشون زندگی رویایی و احساسی همینه ولی از طرف دیگه می خوان با حق طلاق و شرط اشتغال و مهریه زیاد و به نام زدن املاک و... زندگی شون رو تضمین کنن غافل از اینکه عشق و محبت الزاما به شرط شناخت هر چه بیشتر  همدیگه و اثبات صداقت (قبل و بعد عقد)  و سپس با آمیزش جنسی ایجاد و با مراقبت جاودانه میشه، آقایونی و خانم هایی که اول زندگی هم عشق می خوان هم گرو کشی پیامدش اینه که بلافاصله بعد از ازدواج احساس خلاء ، احساس بی اعتمادی می کنن و فکر می کنن سرشون کلاه رفته که اینم داستانهای خودشو داره... که این آسیب پذیر تره.
از طرفی ازدواج چون یه هندونه در بسته س و همه جا هم آدم خوب پیدا میشه هم آدم بد کسی که تجربه بدی داشته و آسیب دیده هی گله و شکایت می کنه و وسواس زیاد به خرج میده و شیرینی اعتماد و عشق عمیق رو تا آخر عمر نمی چشه و ممکنه ازدواج نکنه یا حق طلاق بخواد

خدا لطافت و احساسات بیشتری به زن داده و به خواطر همینه هر چقدر بیشتر عاشق شوهرش باشه روش حساس تره و ضمن اینکه گاهی قهر و گاهی آشتی هست باهاش غرق در رویا میشه، پر توقع تره و شده که ناخواسته آزارش می ده که اون هم شیرینه و اصلا جنبه منفی نداره.  اما این عشق شدت و ضعف داره  هر دو باید همو به اوج برسونن تا عشق پایدار باشه، مواردی کم  نبوده که حتی تو اوج عشق و عاشقی این توقعات باعث بروز اختلاف شدید (که معمولا حسودا و اطرافیان به این جور اختلاف ها دامن می زنن) منجر به استفاده از حق طلاق شده! و گاها منجر به پشیمانی شده و مجدد ازدواج می کنند.!!!!
زن و شوهر مسلما در طول زندگی تاثیر زیادی از هم می گیرن و  مردا تو شرایط بحرانی دوست دارن خودشون رو  ثابت کنن و زن ها هم کم و بیش از مردا انتظار مدیریت اوضاع بحرانی رو دارند و او رو ستایش می کنن و اینکه که خانوما بهش به اصطلاح میگن تکیه کردن. کسی که حق طلاق میگیره ناخودآگاه یه ناتوانی در مرد احساس می کنه و آقایون هم این قدرت و اختیار زن رو که احساس می کنن چون شرایط جدید (ازدواج) موجب این احساسون شده موجب تحقیرشون میشه و تو مردایی هم که اعتماد به نفس پایینی دارند شخصیتشون رو از هم می پاشونه.